وقایع نگاری جهان برکینگ بد؛ از جیمی مک گیل تا والتر وایت
به گزارش مجله خبری تیرول، ونس گیلیگان، خالق و طراح برکینگ بد و بهتره با ساول تماس بگیری جهانی در هم تنیده و دقیق برای سریال هایش خلق کرده که افراد زیادی در جهان شیفته اش شده اند. گیلیگان و تیم نویسنده هایش، از جمله پیتر گولد که شو رانر بهتره بال ساول تماس بگیری هم هست، همه چیز این دو سریال را با وسواس و ظرافت تمام کنار هم چیده اند و مثل مهندس هایی چیره دست، جهان داستانی خود را آجر به آجر و نقطه به نقطه ساختند و گسترش دادند و به کمال رساندند. حواسشان بوده که موقعیت های داستانی را ملموس و باورپذیر و واقعی طراحی کنند و شخصیت ها برای خروج از بحران سراغ راهکارهای منطقی و بدون اغراق بروند.
این وفاداری به واقعیت و تلاش برای باورپذیری حداکثری در زمینه تاریخ و زمان بندی وقایع داستان هم رعایت شده است. هرکدام از نقاط مهم قصه در تاریخ مشخصی رخ داده که به هیچ بهانه ای آن را به هم نمی زنند. نویسندگان این دو سریال، با آغاز برکینگ بد نقطه آغاز یک دنیا بزرگ را خلق کردند و در ادامه همه تلاششان را به کار بستند تا به زمان بندی اتفاقات وفادار بمانند و تناقضی ایجاد نکنند. همه چیز مثل یک تاریخ نگاری واقعی و وفادار به واقعیت جلو می رود.
- منتقدان درباره ال کامینو: فیلم برکینگ بد چه می گویند؟
نتیجه این توجه بی نظیر به جزئیات، یک تایم لاین به شدت دقیق و محکم است که مو لای درزش نمی رود. در ادامه خواهید دید که سیر وقایع برکینگ بد و بهتره با ساول تماس بگیری چطور جلو رفته اند.
وقایع مهم پیش از دوران بهتره با ساول تماس بگیری
7 سپتامبر 1958 - والتر وایت به دنیا می آید.
1980 - شرکت حقوقی هملین، هملین و مک گیل در البوکرکی تأسیس می گردد.
میانه های دهه 80 - والتر وایت، الیوت شوارتز و گرچن شوارتز شرکت تکنولوژی ماده خاکستری (Gray Matter) را تأسیس می کنند. والتر در نهایت سهم یک سوم خودش را می فروشد.
1985 - هاوارد هملین به شرکت حقوقی HHM می پیوند. جایزه نوبل شیمی به هربرت ای.هاتمن و جروم کارل می رسد، والتر وایت در تیم آن ها کار کرده بود.
1989 - هکتور سالامانکا مکس آرسینیه جا، دوست و همکار گاس فرینگ را به قتل می رساند.
حدود سال 1992 - مارکو و جیمی در شیکاگو سر دخترها کلاه می گذارند.
حدود سال 1997 - جیمی با وجود داشتن شرایط، در شرکت حقوقی HHM سمتی به دست نمی آورد.
1998 تا 2002 - جسی پینکمن در دبیرستان جی. پی. وین مشغول به تحصیل می گردد و سر کلاس های شیمی والتر وایت می رود.
2001 - چاک به خاطر بیماری مرخصی استعلاجی می گیرد.
سپتامبر 2001 - مت ارمانترات (پسر مایک) به دست همکار پلیس و فاسدش کشته می گردد.
مارس 2002 - مایک قاتلین پسرش را می کشد.
دوران بهتره با ساول تماس بگیری
فصل 1 (13 می تا 30 ژوئن 2002)
در می 2002، جیمی مک گیل که وکیلی خرده پا و تسخیری بود سعی داشت وکالت کرگ کتلمن را به عهده بگیرد. کتلمن متهم به اختلاس بود ولی نه او و نه خانواده اش جیمی را به عنوان وکیل قبول نداشتند. همچنین پفراینده کتلمن باعث شد جیمی برای اولین بار با دنیای جنایتکاران دمخور گردد و به آدم هایی مثل ناچو وارگا و توکو سالامانکا برخورد کند.
در ماه ژوئن، جیمی می فهمد که کتلمن واقعا اختلاس کرده و 30 هزار دلار از او باج می گیرد. اتفاقی که باعث آشنایی جیم با مایک ارمانترات می گردد. در همین حین، چاک مک گیل برادر جیمی دچار مسائل بیشتری می گردد و حساسیتش به دستگاه های الکترونیکی عود می کند.
در اواخر ژوئن، جیمی به موکلین کهنسالش کمک می کند و به اموراتشان در خانه های سالمندان می رسد. تا اینکه متوجه می گردد مؤسسه سندپایپر که مسؤول نگهداری از سالمندان است، مخارج سرسام آور و غیرقانونی به ساکنین کهنسالش تحمیل کرده است. جیمی در ابتدا می خواهد خودش پیگیر این پفراینده حقوقی گردد، ولی در سرانجام و با وجود میل باطنیش آن را تحویل شرکت HHM می دهد و خودش به سیسرو باز می گردد تا به یاد ایام قدیم، به همراه دوستش مارکو سر بقیه کلاه بگذارد و تفریح کند.
بعد از اینکه مارکو می میرد، جیمی به البوکرکی برمی گردد و به مایک می گوید که دیگر قصد ندارد جلو خودش را بگیرد.
فصل 2 (از 18 جولای 2002 تا 21 سپتامبر 2002)
جیمی بعد از اینکه یک روز کامل را به همراه کیم مشغول سرکار گذاشتن مردم و کلاهبرداری های تفریحی و خرده پا می گردد، در شرکت دیویس و مین یک پیشنهاد شغلی را قبول می کند. گویا آوازه او در پفراینده سندپایپر به گوششان رسیده و می خواهند از مهارت ها و توانایی هایش بهره ببرند.
در همین حین مایک درگیر یکی از مشتری های اعصاب خرد کن و روی مخش به نام دنیل است. دنیل بعد از اینکه کارت های بیسبالش را می سارقند سراغ پلیس می رود، با اینکه خودش درگیر فعالیت مجرمانه است. مایک مجبور می گردد از جیمی کمک بگیرد تا مشکل حقوقی اش را حل نماید.
در ماه آگوست، بعد از اینکه جیمی بدون اطلاع و اجازه شرکت دیویس و مین یک تبلیغ غیرحرفه ای آماده می کند، رابطه او با این شرکت دچار چالش می گردد. مایک و ناچو نقشه ای می کشند که تاکو را به خاطر کتک زدن مایک به زندان بیندازند. هکتور سالامانکا وارد قصه می گردد تا مایک را مجبور کند با تغییر شهادتش، مدت زندان توکو را کاهش دهد. جیمی کاری می کند تا تعمدا از دیویس و مین اخراج گردد.
در ماه سپتامبر، کیم سعی می کند در تیم حقوقی مِسا ورده کاری پیدا کند، ولی در پی کارشکنی های چاک و HHM ناکام می ماند. جیمی هم بعدا در مدارک چاک برای مسا ورده دست می برد و باعث می گردد HHM هم این پفراینده را از دست بدهد.
در سوی دیگر، مایک می خواهد با تفنگ دوربین دار هکتور سالامانکا را بکشد که به ناگاه صدای بوق ماشینش بلند می گردد و ناکام می ماند. وقتی به ماشینش برمی گردد می بیند یادداشتی رویش گذاشته اند که نوشته: این کارو نکن.
فصل 3 (21 سپتامبر 2002 تا 22 مارس 2003)
در ماه سپتامبر، مایک متوجه می گردد که مالک رستوران لوس پویوس هرمانوس (و قاچاقچی بزرگ مواد مخدر) گاس فرینگ آن یادداشت را روی ماشینش گذاشته بود. با هم به توافق می رسند که مایک به جای کشتن هکتور، برای به زندان افتادن او تلاش کند. گاس می خواهد مایک را به صورت تمام وقت استخدام کند، ولی مایک می گوید باید به پیشنهادش فکر کند.
چاک صدای جیمی را وقتی به خرابکاری هایش علیه او اعتراف می کرد ضبط کرده. جیمی می خواهد یواشکی به خانه چاک برود و این مدرک را نابود کند که هاوارد و چاک مچش را می گیرند.
در فوریه 2003 چاک جیمی را به دادگاه می کشاند و پیروز می گردد پروانه وکالت جیمی را برای یک سال تعلیق کند، ولی طی فرآیند دادگاه مشکل حساسیتش به وسایل الکترونیکی دردسر می گردد.
در ماه مارس 2003 ناچو قرص های نیتروگلیسیرین هکتور سالامانکا را جا به جا می کند و هکتور دچار سکته قلبی می گردد. چاک که از شرایط زندگی اش ناامید شده، خانه اش را به آتش می کشد و خودکشی می کند.
فصل 4 (از 23 مارس 2003 تا 22 مارس 2004)
گاس دکتری را استخدام می کند تا هکتور را زنده نگه دارد، ولی با بدنی ناقص. گاس همچنین ناچو را به خدمت خود می گمارد تا برخلاف میلش جاسوس دو جانبه گردد. جیمی شماره های یک بار مصرف به خلافکارها می فروشد. کیم هم به شرکت شویتکارت و کوکلی می پیوند.
9 ماه بعد، در ژانویه 2004 کیم و جیمی مدتی از هم دور مانده اند ولی وقتی جیمی برای کمک سراغ او می آید، رابطه شان دوباره گل می گیرد. لالو سالامانکا به البوکرکی می آید تا فعالیت های خانواده سالامانکا را دست خودش بگیرد.
در اواخر مارس و اوایل آوریل، جیمی پروانه وکالتش را پس می گیرد و حالا با نام ساول گودمن فعالیت می کند. بعد از اینکه معماری آلمانی به نام ورنر از دست گاس فرینگ فرار می کند و ساختمانی که قرار بود برایش بسازد را نیمه کاره رها می کند، مایک مجبور می گردد او را بکشد.
فصل 5 (از اول آوریل 2004 تا 18 ژوئن 2004)
جیمی مک گیل از اول آوریل 2004 کننده و وکیل خلافکارها می گردد. هنوز یک هفته از آغاز فعالیتش نگذشته که ناچو او را به لالو سالامانکو معرفی می کند، و قرار می گردد به عنوان وکیل کریزی 8 خدمت کند. در اینجا جیمی برای اولین بار با هنک شریدر و استیون گومز برخورد می کند.
در همین حین مایک بعد از کشتن ورنر دچار چالش شده. در اواخر آوریل، مایک در جایی جنوب مرز کتک سختی می خورد و مجبور می گردد مدتی را استراحت کند. گاس به او اجازه می دهد تا از کارها کناره گیری کند تا حالش بهتر گردد و زندگیش را جمع و جور کند. مایک بعد از بهبودی به گاس می پیوندد و اینبار تمام وقت برایش کار می کند. گاس و مایک تصمیم می گیرند لالو سالامانکا را از میدان به در کنند.
در میانه های ژوئن لالو به زندان می افتد و جیمی پیروز می گردد وثیقه 7 میلیون دلاری او را جور کند. جیمی برای به دست آوردن این 7 میلیون دلار به صحرا می رود و مسائل عدیده ای گریبانگیرش می گردد.
در سرانجام فصل، جیمی و کیم تصمیم می گیرند که لالو و هاوارد را شکست دهند.
دوران برکینگ بد
فصل 1 (از 7 سپتامبر 2008 تا 31 اکتبر 2008)
اولین قسمت برکینگ بد در طول سه هفته می گذرد، سه هفته شلوغ و پراتفاق.
والتر وایت، یک معلم شیمی ساده و آرام متوجه می گردد سرطان ریه دارد و تصمیم می گیرد برای اینکه خانواده اش بعد از مرگ او مشکل مالی نداشته باشند، به تولید ماده مخدر شیشه بپردازد. در 28 سپتامبر والت و جسی به میانه صحرا می فرایند و در یک ون مشغول تولید شیشه می شوند.
در اواخر اکتبر، والت و جسی با توکو سالامانکا روبرو می شوند.
فصل 2 (از 31 اکتبر 2008 تا 17 فوریه 2009)
به لطف فلش فورواردهایی که از سقوط هواپیما در ابتدای اپیزودهای فصل دوم می بینیم، تایم لاین این فصل کمی بازیگوشی دارد. در اوایل نوامبر، والت و جسی یکجورهایی اسیر توکو می شوند و با هکتور سالامانکای علیل و ترسناک ملاقات می کنند. هنک شریدر طی یک درگیری و تیراندازی نفس گیر، توکو را از پا در می آورد. جسی و والت به پیروزیت هایی در تولید شیشه می رسند و آرام آرام کارشان را گسترش می دهند. با پیشرفت تولید و توزیع، نیاز به یک وکیل جنایی گسترش پیدا می کند. حالا نیاز به یک وکیل جنایی دارند و و این گونه است که پای ساول گودمن به برکینگ بد باز می گردد و از ماه دسامبر، رابطه اش را با کسب و کار والتر وایت آغاز می کند.
جسی با صاحبخانه اش که دختری به نام جین است دوست می گردد و رابطه ای عاشقانه بین این دو به وجود می آید. ولی این رابطه عاقبت خوشی ندارد چرا که هردو به سوء مصرف مواد رو می آورند و در نهایت جین در ماه ژانویه می میرد. در اواخر فصل دوم، والتر با گاس فرینگ ملاقات می کند و اسکایلر هم بو می برد که والت درگیر مسائل خطرناکی است.
فصل 3 (از 18 فوریه 2009 تا 16 آوریل 2009)
در اوایل فوریه، والت سعی می کند از کسب و کار شیشه کناره گیری کند تا رابطه اش را با خانواهد و اسکایلر بهبود ببخشد. وقتی به یازدهم مارس می رسیم، گاس فرینگ سرانجام والتر را متقاعد می کند که به خدمت او در آید و شیشه را در سطح انبوه تولید کند. هنک با جسی رو در رو می گردد و حسابی به جانش می افتد، و جسی را روانه بیمارستان می کند. وقتی جسی اواخر مارس از بیمارستان مرخص می گردد، به والتر می پیوندد تا در آزمایشگاه بزرگشان به تولید انبوه شیشه بپردازند.
گاس فرینگ دل خوشی از جسی ندارد و اعتیادش را مایه دردسر می داند. در نهایت فرمان شکنی های والت و جسی به نقطه ای بحرانی می رسد و گاس فرینگ که به ستوه آمده، راهی به جز حذف این دو نمی بیند. در 16 آوریل 2009 والت نقشه ای می کشد تا جان خود و جسی را نجات دهد. جسی را می فرستد تا گیل بوتاکر را بکشد، متخصصی که به همراه آن ها در آزمایشگاه بزرگ کار می کرد، و به این طریق گاس مجبور گردد آن دو را زنده نگه دارد تا برایش شیشه درست کنند.
فصل 4 (از 15 آوریل 2009 تا 14 جولای 2009)
در ماه آوریل والتر و جسی به همکاری با گاس ادامه می دهند، ولی فضای پرتنشی در جریان است و هردو می دانند که گاس دنبال موقعیتی می گردد تا آن دو را بکشد. اسکایلر تصمیم می گیرد تا کارواشی را که والتر قبلا در آن کار می کرد را بخرد، تا درآمدهای حاصل از تجارت شیشه را توجیه و پولشویی کند.
در ماه می، مایک جسی را با خودش همراه می کند تا به یکسری کارها برسند. والت و جسی نقشه ای می کشند تا گاس را با رایسین مسموم کنند. در ماه جولای، گاس دون الادیو را مسموم می کند و همه افرادش را هم می کشد و جایگاهش در تجارت مواد بالاتر می رود. گاس از این فرصت استفاده می کند و عذر والت را می خواهد و می گوید نمی خواهد دیگر برایش کار کند. والت که به وحشت افتاده، سعی دارد خانواده اش را ناپدید کند تا در جای امنی باشند، ولی پول کافی برایش نمانده. تنها راه باقی مانده، کشتن گاس است.
در 14 جولای، والت با کمک جسی نقشه ای هوشمندانه می کشد و گاس فرینگ را از بین می برد.
فصل 5 - بخش اول (از 15 جولای 2009 تا 3 مارس 2010)
فصل آخر برکینگ بد با یک فلاش بک آغاز می گردد که یک سال بعد را نشان می دهد. می دانیم تولد 52 سالگی والت است چون بیکن هایش را به صورت 52 چیده.
به سال 2009 برمی گردیم. در جولای، جسی و والت کسب و کار بزرگی راه انداخته اند و رؤیایی والت مبنی بر ساخت یک امپراتوری شیشه کم کم محقق می گردد. تمام سرنخ های ارتباطشان با گاس فرینگ را نابود می کنند و سراغ لیدیا می فرایند تا توزیع و پخششان را گسترش دهند.
در اوایل اکتبر، والت مایک را می کشد و بعد دستور می دهد تا افراد مایک را هم در زندان سر به نیست کنند. در سرانجام نیم فصل، سه ماه به جلو می رویم و می بینیم تجارت والت پررونق تر و گسترده تر شده است.
اما مشکل از جایی که هیچ کس فکرش را نمی کرد پیدا می گردد. هنک شریدر با دیدن نسخه ای از کتاب شعر والت ویتمن که گیل بوداکر به والتر هدیه داده بود، متوجه می گردد که والتر وایت همان هایزنبرگ است.
فصل 5 - بخش دوم (از 3 مارس 2010 تا 7 سپتامبر 2010)
نیمه دوم فصل آخر برکینگ بد در ماه مارس آغاز می گردد. سرطان والت دوباره برگشته و هنک که حالا واقعیت را فهمیده در تلاش است تا والت را گیر بیندازد. بازی موش و گربه مرگباری بین هنک و والتر شکل می گیرد که در نهایت به فاجعه کشته شدن هنک و همکارش استیو گومز ختم می گردد.
وقایع این 8 قسمت نهایی در یک هفته ماه مارس 2010 رخ می دهد. تا اینکه به قسمت سرانجامی می رسیم که در سپتامبر 2010 است، همان فلش فورواردی که ابتدای فصل دیدیم. والت که مدتی در ناکجاآباد به سر می برد، به البوکرکی برمی گردد تا کارهای ناتمامش را تمام کند، جسی را نجات دهد و آن طور که خودش می خواهد بمیرد.
ال کامینو: فیلم برکینگ بد (7 سپتامبر 2010 تا 13 سپتامبر 2010)
اتفاقات ال کامینو دقیقا بعد از قسمت آخر برکینگ بد رخ می دهد و ماجرای 5 روز بعدش را نشان می دهد. جسی هفتم و هشتم سپتامبر را در خانه اسکینی پیت می گذراند. در 9 سپتامبر، جسی به آپارتمان تاد می رود تا پولی که تاد جاساز کرده را پیدا کند. در آنجا با نیل کندی و کیسی روبرو می گردد و در نهایت پول را تقسیم به سه می کنند.
در همان روز جسی سراغ آشنای ساول گودمن می رود که کارش گم و گور کردن آدم ها است. ولی متوجه می گردد 1800 دلار پول کم دارد. در 10 سپتامبر، جسی با نیل کندی رو در رو می گردد و پولش را پس می گیرد. در نهایت پیروز می گردد هزینه ناپدید شدنش را بدهد و زندگی تازه ای در آلاسکا آغاز کند.
فلش فورواردهای بهتره با ساول تماس بگیری (فوریه 2015 تا ؟)
باب اودنکرک پیش از آغاز فصل پنجم سریال بهتره با ساول تماس بگیری گفته بود که فلش فورواردهای این سریال که سیاه و سفید می بینیمشان و آینده ساول گودمن را نشان می دهد، احتمالا آخرین بخش دنیا برکینگ بد است.
اودنکرک می گوید: احتمالا دورترین نقطه ای که تایم لاین این دنیا داستانی میرود، همان است. ولی از طرف دیگر هیچ چیز معلوم نیست. نمی دانم این آخرین بخش قصه ساول گودمن است یا نه و اینکه اسمی که در آن مقطع روی خودش گذاشته، یعنی جین، آخرین اسم مستعارش هست یا نه. چون اگر یک روز بخواهد از اختفا در بیاید، نمیتواند از همان اسم استفاده کند. پس بهتر است ببینیم چه می گردد.
تا به اینجای کار، این فلش فورواردهای سیاه و سفید دورترین نقطه از دنیای برکینگ بد است و در فوریه 2015 جریان دارد، یعنی 4 سال بعد از مرگ والتر وایت.
در فصل اول، جین (جیمی) را می بینیم که در یک شیرینی فروشی کار می کند و وقتی به خانه می آید، روی نوار ویدیو یکی از تبلیغ های قدیمی ساول گودمن را می بیند.
در فصل دوم، جین در اتاق زباله محبوس می گردد ولی می ترسد برای درخواست کمک با کسی تماس بگیرد. در فصل سوم جین به یک سارق می گوید به جای اینکه با پلیس ها حرف بزند، به یک وکیل زنگ بزند و بعد دچار حمله قلبی می گردد. در فصل چهارم متوجه می شویم که حمله قلبی ناشی از استرس بوده. متوجه می شویم که او مدام در ترس و اضطراب است و فکر می کند بقیه او را می شناسند. وقتی سوار یک تاکسی است، راننده نگاه های مشکوکی به او می کند.
در فصل 5، همان راننده تاکسی رو می کند که می داند جین همان ساول گودمن است.
چند نکته جالب از برکینگ بد
در ابتدا قرار بود کاراکتر جسی پینکمن را بعد از 9 قسمت حذف کنند. ولی وینس گیلیگان که از نقش آفرین آرون پال شگفت زده شده بود تصمیم گرفت او را نگه دارد.
تصمیم خود گیلیگان بود که سریال را بعد از 5 فصل به اتمام برساند. نمی خواست اشتباه خیلی از سریال های پیروز دیگر را بکند که با کش دادن بیش از حد سریال، همه چیز را خراب می کردند و کیفیتشان فدا می شد.
آنتونی هاپکینز بعد از اینکه تمام قسمت های سریال را طی دو هفته تماشا کرد، چنان تحت تأثیر قرار گرفت که نامه ای برای برایان کرانستون نوشت و بازی او و دیگر بازیگران سریال را ستود. او همچنین همه عوامل سریال را تحسین کرد و گفت قابل مقایسه با یک تراژدی شکسپیری است.
خیلی از طرفداران سریال از اینکه همچین اثر پیروزی بازیگران چهره و مشهور ندارد تعجب می کردند. وینس گیلیگان اما گفته بود که این قضیه تعمدی است و با جلو رفتن سریال و معروف تر شدنش، باز هم به بازیگران کمتر شناخته شده بیشتر بها می داد.
آر جی میته (بازیگر والتر جونیور) در زندگی واقعی هم فلج مغزی دارد، البته نوعی بسیار خفیف تر از کاراکترش. او برای بازی در نقش والتر جونیور راه رفتن با عصا و کند صحبت کردن را تمرین کرد.
وقتی شخصیت های سریال را در حال شیشه کشیدن می بینیم، آن بلورها در واقع آب نبات هستند، آب نبات هایی که مغازه ای در البوکرکی برای سریال درست می کرد.
سونی و AMC در ابتدا راغب نبودند برایان کرانستون را انتخاب کنند چون پیش از آن در نقش های کمدی ظاهر شده بود. سراغ جان کیوزاک و متیو برودریک رفتند تا نقش والتر وایت را بازی کنند. وقتی هردوی آن ها رد کردند، وینل گیلیگان سرانجام پیروز شد برایان کرانستون را برای نقش انتخاب کند. اگرچه جان کیوزاک در مصاحبه ای که انجام داد چنین پیشنهادی را تکذیب کرد.
والتر در ابتدا قرار بود 40 ساله باشد. شبکه ای ام سی اما به نظرش رسید که 40 سالگی برای بحران میانسالی به این شدت زود است. برای همین والتر را 50 ساله کردند.
برایان کرانستون روی انگشتش خالکوبی برکینگ بد دارد.
هرچه سریال جلوتر می رفت، وینس گیلیگان متوجه می شد که برایان کرانستون روی کاراکتر والتر وایت حساس تر و متعصب تر می گردد و برای همین نباید جلوی او از شرارت و منفی بودن والت صحبت کند.
خانه ای که والتر و خانواده اش زندگی می کنند یک ملک شخصی است. ساکنین این خانه با مسائل خنده داری رو به رو شدند. طرفداران سریال مدام سعی داشتند آن صحنه معروف پرتاب شدن پیتزا روی سقف خانه را بازسازی کنند. ساکنین این خانه مجبور شدند دست به دامن رسانه ها شوند تا طرفداران سریال از این کار دست بردارند.
وینس گیلیگان در مصاحبه ای گفته که اعتصاب نویسندگان که فصل اول سریال را کوتاه کرد، در نهایت به نفع سریال تمام شد. او در ابتدا قصد داشت تغییر والتر را در قسمت سرانجامی فصل اول و با شوکی جذاب به بیننده نشان دهد. ولی اعتصاب نویسنده ها به او فرصت داد تا سر فرصت و حوصله تغییر والتر را بنویسد و تبدیل شدن او به هیولایی ترسناک را ذره ذره و تدریجی در آورد.
وقتی وینس گیلیگان می خواست کاراکتر والتر وایت را به برایان کرانستون معرفی کند، گفت که می خواهد با یک شخصیت بی آزار و بی دست و پا آغاز کند که در ادامه تبدیل به شخصیتی مثل صورت زخمی می گردد.
گاس فرینگ در ابتدا قرار بود فقط در سه یا چهار قسمت سریال حاضر گردد. برای فصل سوم از جیانکارلو اسپوزیتو خواستند تا در هفت قسمت دیگر بازی کند. اسپوزیتو ولی درحواست کرد قسمت های بیشتری نصیبش گردد. سرانجام در 11 قسمت فصل 3 بازی کرد.
ساموئل ال جکسون یک روز بی خبر سر صحنه فیلم برداری سریال ظاهر شد. لباس و گریم نیک فیوری را به تن داشت و مشغول بازی در انتقام جویان بود که در استودیویی همان نزدیکی فیلم برداری می شد. او می خواست در صحنه ای به عنوان سیاهی لشکر بازی کند. ولی تهیه کننده ها قبول نکردند که او با ظاهر نیک فیوری در سریالشان ظاهر گردد.
در تیتراژ ابتدایی هر قسمت، فرمول شیمیایی متامفتامین و عدد 24/149 و کلمه Meth (مخفف متامفتامین) را درست قبل از اینکه اسم سریال ظاهر گردد می بینیم. 24/149 وزن مولکولی متامفتامین است.
فیلم برداری هر قسمت در نیومکزیکو حدود 1 میلیون دلار برای منطقه درآمدزایی داشت.
قبل از آغاز پخش سریال، بی شمار نامه به شبکه ای ام سی فرستاده شد که تماشاگران نگران نوشته بودند و می گفتند می ترسند این سریال بدآموزی داشته باشد و تصویری جذاب از دنیای مواد مخدر نشان دهد. با پخش سریال، این نامه ها متوقف شد.
برایان کرانستون در مصاحبه ای گفته که برکینگ بد اصطلاحی جنوبی است و اشاره دارد به کسی که مدتی از راه درست و بی دردسر منحرف شده است. این مدتی ممکن است یک روز یا یک عمر طول بکشد.
در سال 2005، بعد از اینکه شبکه های Showtine و TNT و HBO ایده اولیه سریال را رد کردند، شبکه FX پا پیش گذاشت و فوری آغاز به پیش تولید قسمت اول کرد. اما در نهایت پروژه را کنسل کردند تا به سریال دِرت (Dirt) با بازی کورتنی کاکس (مونیکای سریال فرندز) برسند، چون سیاست های آن زمان شبکه ساخت سریال با موضوع شخصیت زن بود. به گفته گیلیگان، HBO حتی از ایده اولیه سریال هم خوشش نیامد. شبکه TNT ایده را به شدت دوست داشت ولی گفته بودند که نمی توانند سریالی را روی آنتن ببرند که شخصیت اصلیش دلال شیشه است.
در سریال متیل آمین به عنوان یک ماده شیمیایی ممنوع و کم یاب معرفی می گردد. در واقعیت، با تلفیق متانول و آمونیاک به همراه یک کاتالیزور می توان متیل آمین تولید کرد.
به گفته برایان کرانستون، عوامل سریال برای ماشین های وسایل صحنه و بازیگران نیاز به پارکینگ داشتند و برای مدتی از پارکینگ کلیساها استفاده می کردند. ولی وقتی کلیسا متوجه شد که سریال درباره مواد مخدر و قتل و جرم و جنایت است فوری از سازنده ها خواست که پارکینگ ها را ترک کنند.
نام مستعار والتر وایت یعنی هایزنبرگ، ادای دینی است به ورنر هایزنبرگ که اصل عدم قطعیت را بیان کرد. طبق این اصل، غیرممکن است که هم زمان موقعیت و سرعت یک ذره را تعیین کرد.
در صحنه درگیری بین جسی و توکو، آرون پال بیهوش و ضربه مغزی شد.
باب اودنکرک طی مصاحبه ای گفته که وقتی نقش ساول گودمن به او پیشنهاد شد، به گیلیگان گفته که یهودی نیست و شاید برای این نقش مناسب نباشد. گیلیگان هم در جواب گفته که اتفاقا ساول گودمن نام مستعار این شخصیت است و برای همین این اسم را گذاشته که مردم فکر کنند یهودی است و پولدار و باهوش، تا موکلین سراغش بیایند.
طرحی داستانی برای فصل سوم نوشته شده بود که طی آن والتر در زندان به ملاقات یکی از دلالان بزرگ مواد مخدر که اهل آمریکای جنوبی بود می رفت تا از او کمک بگیرد و گاس فرینگ را از پا در بیاورد. این ایده کنار گذاشته شد چون نویسنده ها نتوانستند دلیل منطقی پیدا کنند که والتر چرا با این فرد ارتباط دارد.
وینس گیلیگان جایی گفته بود که در ابتدا می خواستند از فصل 3 به بعد هکتور شخصیت منفی سریال باشد، ولی تصمیم گرفتند گاس فرینگ ضدقهرمان اصلی داستان گردد.
در ابتدا نام گاس فرینگ را در فیلم نامه کایزر شوزه گذاشته بودند (ارجاعی به فیلم مظنونین همیشگی). شوزه قرار بود در اواخر فصل اول ظاهر گردد ولی اعتصاب نویسنده ها باعث شد فصل اول کوتاه باشد. جیانکارلو اسپوزیتو بازیگر نقش گاس فرینگ، در مظنونین همیشگی هم بازی کرده بود.
شخصیت توکو (ریموند کروز) قرار بود کل فصل دوم هم حضور داشته باشد، ولی کروز برای یکی از نقش هیا اصلی سریال نزدیک تر (The Closer) انتخاب شده بود و نمی توانست بیش از این در خدمت برکینگ بد باشد.
مارک مارگولیس بازیگر هکتور سالامانکا گفته که حالات چهره کاراکترش را بر اساس رفتارهای مادرزنش اجرا می کرده که با شرایطی مشابه در خانه سالمندان بستری بوده است. مارگولیس گفته مادرزنش وقتی ملاقاتی برایش می آمد و هیجان زده می شد آن چهره را به خودش می گرفت.
با اینکه والتر وایت مرتکب جرایم سنگین و وحشتناکی مثل قتل و پولشویی و تولید و توزیع گسترده مواد مخدر می گردد، ولی اکثریت بینندگان سریال از شخصیت اسکایلر متنفر شده بودند و اسکایلر وایت همچنان یکی از منفورترین شخصیت های تلویزیونی باقی مانده.
عنوان اولین قسمت فصل دوم هفتصد و سی و هفت است و اشاره دارد به سقوط هواپیما در سرانجامی فصل. در طول فصل دوم قسمت اول و چند قسمت دیگر با فلش فورواردهایی آغاز می گردد که بعد از سقوط هواپیما را نشان می دهد. اگر عنوان این قسمت ها را کنار هم بگذاریم می گردد هفتصد و سی و هفت - سقوط - برفراز - البوکرکی
وینس گیلیگان خودش شخصا آهنگ Baby Blue از Badfinger را برای دقایق سرانجامی آخرین قسمت سریال انتخاب کرد، با اینکه تیم انتخاب موسیقی سریال مخالفت های زیادی داشتند. این آهنگ در شب پخش قسمت آخر، بیش از 5 هزار بار در آی تیونز خریداری شد و دوباره به فهرست پرمخاطب ترین آهنگ های بیلبورد بازگشت، آن هم 40 سال بعد از انتشار.
برایان کرانستون در صحنه ای که والتر مرگ جین را تماشا می کند واقعا گریه اش گرفته چون در آن لحظه به ناگاه یاد دختر خودش افتاده.
دین نوریس بازیگر هنک در زمان فیلم برداری نیمه اول فصل 5 چون می دانست سریال در حال تمام شدن است و باید برای خرج خانواده اش پول در بیاورد، می خواست پیشنهاد بازی در نقش اول یک سیت کام را قبول کند. برای همین به وینس گیلیگان گفته بود که شخصیتش را در این 8 قسمت اول حذف کند تا به بیننده ها شوک وارد گردد. ولی گیلیگان قبول نکرد و گفت به او در نیم فصل دوم نیاز دارد. هنک در نهایت در قسمت های سرانجامی کشته شد.
چند نکته جالب از بهتره با ساول تماس بگیری
سالنی که دفتر موقتی جیمی در آن است، همان جایی است که در برکینگ بد به جسی پینکمن پیشنهاد می دهد برای پولشویی بخرد.
وینس گیلیگان می گوید کاراکتر چاک مک گیل و هاوارد هملین در ابتدا قرار بوده جور دیگری نوشته گردد. چاک بنا بوده که نقش برادر بزرگتر و عاقل تر را برای جیمی ایفا کند که توصیه های مهمی به او می کند و هاوارد هم قرار بود دشمن قسم خورده جیمی باشد. ولی بعد از چند قسمت، بازیگران و نویسنده ها و تهیه کننده ها به این نتیجه رسیدند که اگر چاک نقش دشمن قسم خورده جیمی را بازی کند، قصه جذاب تر خواهد شد و سیر تحول و تکامل شخصیت ها را بهتر اجرا خواهند کرد.
داستان سریال در سال 2002 می گذرد، شش سال پیش از وقایع برکینگ بد و هفت سال قبل از اولین حضور ساول گودمن در آن سریال.
وینس گیلیگان گفته ساخت بهتره با ساول تماس بگیری برایش چنان لذت بخش بوده که به فکر ساخت اسپین آف های دیگری در دنیای برکینگ بد افتاده است.
طبق گفته وینس گیلیگان، بهتره با ساول تماس بگیری قرار نیست بیشتر از 6 فصل طول بکشد و خط زمانی آن در نهایت به برکینگ بد وصل می گردد.
بهتره با ساول تماس بگیری در اولین قسمتش نزدیک 7 میلیون بیننده را جذب خودش کرد.
موسیقی تیتراژ سرانجامیی سریال همان تم اصلی برکینگ بد است که دوباره تنظیم شده و تغییر کرده است.
ساول گودمن در جایی از برکینگ بد هم گفته بود که نام واقعی اش مک گیل است.
شبکه ای ام سی 7 ماه قبل از آنکه قسمت اول سریال پخش گردد، آن را برای فصل دوم تمدید کرد.
وینس گیلیگان در مصاحبه ای گفته بود که اول قصد داشته فصل اول سریال را سر و شکل بدهد و بعد همه چیز را به پیتر گولد بسپارد. ولی ساخت همان فصل اول به قدری رضایت بخش بود که نظرش را عوض کرد و تصمیم گرفت در فصل های بعد هم دخیل باشد.
برکینگ بد را با نگاتیو 35 میلی متری فیلم برداری کرده بودند، و بهتره با ساول تماس بگیری را با فرمت دیجیتال فیلم برداری می کنند.
آرون پال در مقطعی گفته بود که صحبت هایی جدی با وینس گیلیگان داشته که حضوری افتخاری در سریال داشته باشد. ولی بعدا گفت که قرار نیست چنین اتفاقی بیفتد.
فصل دوم در ابتدا قرار بوده 13 قسمتی باشد، ولی به درخواست تهیه کننده ها آن را 10 قسمت کردند.
در فصل اول، هر قسمت تیتراژ متفاوتی دارد.
کاراکتر رکس لین در سریال مالک یک بانک است (مِسا ورده) و در زندگی واقعی هم قبل از آنکه سراغ بازیگری برود، معاون یک بانک بود.
در قسمتی از برکینگ بد که والت و جسی ساول گودمن را به بیابان می برند تا تهدیدش کنند، ساول اسم دون لالو و ایگناسیو را می آورد. لالو سالامانکا و ایگناسیو وارگا معروف به ناچو از شخصیت های اصلی بهتره با ساول تماس بگیری هستند.
منبع: Den of Geek
منبع: دیجیکالا مگ