سریال خسوف قسمت نهم؛ جاه طلبان احمق - مجله خبری تیرول

در خلاصه داستان این قسمت آمده است:

آتیه و برادرش بر سر دارایی های خانوادگی دچار اختلاف می شوند. از سوی دیگر امیر بر سر دو راهی پیروی از خواست خانواده و یا ازدواج با آتیه قرار می گیرد و...

امیر از خانه و خانواده رانده می گردد و این تنهایی او را در عشقش مصمم تر می نماید. او دیگر منتظر جواب های آتیه نمی ماند. یک طرفه پیغام می دهد، سر راهش سبز می گردد و قصدش برای خواستگاری را می گوید و خودسرانه به ملاقات پدر آتیه می رود. مادر و دایی امیر بدون توجه به حال روحی و خواست اسما و امیر همچنان بر سر همان حرف های قبل هستند و فکر می نمایند با لج بازی با امیر می توانند او را رام نمایند. در این میان اسما بدون یاری و پشتیبانی پدرش دوره سوگواری خود را می گذراند.

اما سمیرا نزدیک ترین دوست آتیه خود را آماده خیانتی بزرگ به او می نماید. او به یاری علیرضا بالاخره پا به دفتر مهراب می گذارد و با گستاخی خودش را وارد معامله با او می نماید. خیلی زود هم اولین ضربه را به آتیه می زند تا نشان بدهد مهره خوبی برای تشکیلات مهراب است.

بعد از هیجان و التهاب قسمت اول هشت قسمت بعدی تا به امروز با سطح ثابتی از افت و خیز و روی خطی صاف حرکت می نماید. گاه سازندگان سریال به فکر خرق عادت می افتند؛ اما نتیجه به هیچ عنوان مطلوب نیست. صحنه کش و قوس درگیری ثمین و سمیرا با فرم و بافتی متفاوت از سایر بخش های سریال کاملا از کار بیرون می زند، گرهی از داستان باز نمی نماید و تاثیرات احساسی مد نظر کارگردان را هم نمی گذارد.

سمیرا در این سریال مانند شخصیت علیرضا می تواند شخصیت پیش برنده داستان، مرموز و جالب باشد؛ اما سازندگان سریال هم گویی مانند ما به همین پتانسیل ها نگاه می نمایند و برنامه ای برای اجرایی کردن و ساخت این شخصیت ندارند. سمیرا باتوجه به ظاهر و نوع بازی بازیگرش با چشمانی مرموز و لبخندی دروغین کارهایش را پیش می برد. همه ویژگی بازی او به همین صورت بی انعطافش معطوف است. حال چه لزومی دارد در یک سکانس بی فایده تصویر او را بشکنیم و گریه ای کاملا مصنوعی از او بگیریم که همه چیز را به کاریکاتور تبدیل کند؟

این موضوع درباره بازیگر نقش مقابل هم وجود دارد. بازیگر نقش ثمین با چهره و چهره پردازی ای خام و ساده برای این نقش بسیار مناسب است؛ اما این تناسب چهره ارتباطی با توانایی بازیگری ندارد. بازیگر نقش ثمین از اجرای بیشتر کنش های قسمت نهم عاجز است؛ اما کارگردان هیچ توجهی به این ناتوانی نمی نماید و به تصویر کردن این کاریکاتور ادامه می دهد.

ضعف شخصیت پردازی در سریالی که فرایند داستان گویی کندی دارد، بیشتر از هرجایی خودش را نشان می دهد. نویسنده به تصویری کوچک و کلیشه ای درباره هرکدام از کاراکتر ها بسنده می نماید و به عمیق تر کردن هیچ کدام از آن ها دست نمی زند. آن ها می خواهند هر طور شده سمیرا را وارد تشکیلات مهراب نمایند و برای این کار اولین و ساده ترین راه را در نظر می گیرند که برای همین راه هم پردازش درستی انجام نمی دهند. مهراب خیلی سریع به جاه طلبی و در پی آن حماقت سمیرا پی می برد و در یک جامپ کات او را به همکاری می پذیرد. این بینش مهراب، این تیزی و فرصت طلبی چیزی است که پیش تر هیچ نشانه و هیچ کاشتی نداشته است که حالا فصل برداشتش برسد.

داستان گیر کردن گلوی مهراب پیش آتیه هم دارای همین مسائل و همین پرداخت های بی حوصله و دم دستی است. آیا اصرار مهراب برای ازدواج دخترش با امیر به علت علاقه خودش به آتیه است؟ چه چیز باعث ایجاد این اعتماد به نفس در مهراب می گردد که فکر کند در مقابل آتیه شانسی دارد؟ آیا تعریف و تمجید سمیرا از ریخت و لباس او امری همیشگی است؟ آیا او مجذوب کننده است؟ پس چرا ما این مجذوب کنندهیت را نمی بینیم؟

خسوف از قسمت دوم به بعد به یک سریال تلویزیونی با همان استاندارد ها و ویژگی های تلوزیون تبدیل شده است و اگر حالا آن را در شبکه نمایش خانگی می بینیم، علتی جزسقوط سریال سازی در تلوزیون ندارد.

درباره سریال خسوف

خسوف سریالی درام، اجتماعی و عاشقانه به نویسندگی مهدی شیرزاد و حسین تراب نژاد، کارگردانی مازیار میری و تهیه نمایندگی همایون اسعدیان محصول سال 1400 کشور ایران است.

در این سریال که چندین جوان نوظهور را به عرصه بازیگری معرفی نموده امین تارخ، مینو شریفی، سجاد بابایی، پوریا رحیمی سام، پریا مجللی، مسعود کرامتی، ستاره اسکندری، شهره سلطانی، علی عمرانی، شمسی فضل الهی، فریبا خادمی، المیرا دهقانی، کسرا پرتوی، نیک آفرید سماواتی، نسیم یعقوبی، مهدیس توکلی، امیر حاجی محمدی و سامان مظلومی به ایفای نقش پرداخته اند.

بعلاوه، آهنگسازی و خوانندگی تیتراژ سریال خسوف به وسیله محسن چاووشی صورت گرفته است.