اگر خاندان های سریال گیم آو ترونز را در قالب شرکت های بزرگ کنونی تصور کنیم &hellip فقط این نردبانه که واقعیت داره!
به گزارش مجله خبری تیرول، یک چیز مشترک در بیشتر روایت های داستانی بلند و رمان های طولانی مشهور، این است که نویسندگان چیره دست آنها با تجربه و بینش خود، توانسته اند اصول و قواعد کلی حاکم بر رفتار آدمی، جوامع و شیوه شطرنج پایگاه های قدرت و نقش توده مردم را در این میان با زیرکی در شالوده اثر خود قرار بدهند.
بیشتر این آثار انبوهی از شخصیت ها و کشورها و جامعه های تخیلی را پوشش می دهند، گاهی به روشنی می گردد بدیلی عینی برای آنها در جامعه پیدا کرد و گاهی هم این کار سخت است. این آثار گاهی کاملا تخیلی هستند و گاهی داستان هایی در بطن جهانی حقیقی خودمان، آنها می توانند علمی- تخیلی باشند یا اسطوره ای یا واقع گرا، اما همان طور که گفتم این آثار در هر ژانری که باشند، از نظر تبعیت از این اصول که نویسنده شان با فراست آنها را دریافته مشترکند.
پیش از این برایتان نوشتم که از رمان های به ظاهر علمی تخیلی، چه نکته های جامعه شناسانه ای را می توان استخراج کرد.
اما از دیدی دیگر شاهنامه، آثار فاخر شکسپیر، مجموعه بنیاد آسیموف یا بازی تخت و تاج جورج آر آر مارتین هم به همین گونه هستند.
از این دید داستان اوج گرفتن و سقوط امپراتوری ها، در امپراتوری روم باستان، در جنگ جهانی دوم، در بنیاد آسیموف و در شرکت های فناوری بزرگ جهان، یک داستان تکراری است. تاریخ سراسر تکرار است!
اما چیزی که که باعث شد به فکر افتادن این پست بیفتم مطلبی بود در وبلاگ سایت shutterstock.
در یک پست در این وبلاگ، سعی شده بود که تصور گردد اگر قدرت های بزرگ و پادشاهی های سریال بازی تاج و تخت، از قالب افسانه ای به درمی آمدند و می خواستند در جهانی کنونی ما با هم پیکار نمایند، در چه صورتی تبلور پیدا می کردند و ظاهر می شدند.
- از تارگاریان ها آغاز می کنیم، خب به نظرتان آنها در چه قلمروی فعال باشند بهتر است؟ تارگاریان ها به داشتن اژدهاهایشان می نازند، پس بهتر است صنایع حمل و نقل هوایی را به آنها بدهیم!
- لنیسترها: قدرت اصلی لنیسترها در توانایی مالی آنها نهفته است، آنها بدون طلا، حتی با وجود شخصیت کاریزماتیکی مثل تایوین نمی توانستند کار زیادی بنمایند.
پس چطور است وال استریت را به آنها بدهیم و آنها در قالب یک شرکت بزرگ مالی و بانکداری تصور کنیم؟!
- براتیون ها: برادران براتیون ممکن است با هم اختلاف زیادی داشته باشند، اما چیزی که در آن خبره هستند، کارهای امینتی است، پس آنها رد جهانی مدرن در قالب یک شرکت بزرگ امنیتی تصور می کنیم که محصولاتی مثل دوربین ها مدار بسته و دزدگیر تا خودروهای زره پوش می سازند و در قالب شرکت های بزرگ امنیتی پیمانکار کارهای دولت ها می شوند.
- برای استارک ها چه شرکتی درست کنیم؟ این شمالی ها با مفهوم زمستان و شرایط سخت بیشتر از همه آشنا هستند. پس چطور است که یک شرکت فراوری وسایل و تجهیزات سفر و بقا در شرایط برودت زیاد را برای آنها تصور کنیم؟
- به گریجوی های ماجراجو که به دریانورد بودن خود افتخار می نمایند و مردانی از نمک و صخره هستند یک شرکت دریانوردی و فراوری شناوری هاس سطحی و زیر سطحی اقیانوس پیما را پیشنهاد می کنیم!
شخصیت ها و خانواده های سریال بسیار زیاد هستند و به همین گونه می گردد ادامه داد و مثلا شبکه اطلاعاتی بیلیش یا واریس را هم به دو سازمان اطلاعاتی CIA یا MI6 تشبیه کرد.
اما از معادل سازی های پوسته ای و سرگرم نمایند که به درآییم، نویسنده رمان حتی در این جهان که جادو معادله های منطقی قدرت را به هم می زند، کم سخنان خردمندانه نگفته است، مثلا در یکی از قسمت های فصل دوم از زبان واریس می شنویم:
یا در قسمت ششم فصل سوم، شاهد یک دیالوگ بسیار دیدنی بین بیلش و واریس هستیم، آن جایی که واریس تظاهر به خیرخواهی می نماید و بیلش رک و راست از شهوت تمام نشدنی کسب قدرت می گوید:
منبع: یک پزشک